اسامی ترکی
آدار – (Adar) آذر. آتش. نام خدای آتش. جستجوگر. نامدار.
آداش – (Adaş) همنام. هم اسم. دو تن که یک نام داشته باشند، هرکدام نسبت به دیگری آداش خوانده میشوند. به همین صورت و معنا وارد فارسی شده است.
آدال – (Adal) صادق. راستگو.
آدالان – (Adalan) آد+آلان. نام آور.
آدالی – (Adalı) اهل جزیره. جزیره نشین.
آدان – (Adan) لیاقت. سزاواری.
آدانیر – (Adanır) نام آور. خوشنام.(ناپ).
آدای – (Aday) خشنودی. تشکر. خرسندی. نامزد. کوچکترین خویشاوند. سگ.
آدبای – (Adbay) آد+ بیگ. بزرگنام.(ناپ).
آدرا – (Adra) زمین بایر.
آدراش – (Adraş) خداحافظی. وداع.
آدسای – (Adsay) مرد محترم.
آدلی – (Adlı) نامدار. بنام. دارای نام. به یاد ماندنی.
آدلیم – (Adlım) نامدار. مشهور.
آدی بای – (Adı bay) آدی+ بیگ. بزرگنام.(ناپ).
آدین – (Adın) دیگری. جدا. غیر. مشهور. نام آور.
آدینا – (Adına) جمعه. از طرف. بنام. به نمایندگی.
آذرتاش – (Azərtaş) سنگ آذرین.
آرات – (Arat) شخص جسور. آبیاری زمین قبل از کشت و بذرپاشی. جسارت. ماهی مرگ یا ترسناک در باور ترکان.
آراتا – (Arata) مزرعهای که شخم خورده، آبیاری شده و آماده کاشت است. مزرعهای که پس از کاشت، شخم و آبیاری شده.
آراتان – (Aratan) ماهی مرگ یا ترسناک در باور ترکان.
آراتی – (Aratı) امانت. جایزه.
آراز – (Araz) غوغا. جار و جنجال. جنگ. بخت. اقبال. سعادت. نیک بختی. دشمن. پهلوان آذربایجانی. رودخانه ارس. قهرمان منسوب به قوم آس. قهر کرده. با فاصله. درد. بیماری. سرما. سیل. جریان شدید آب. رمضان.
آرازان – (Arazan) خوشبخت. سعادتمند.
آراس – (Aras) موی اسب. پشم ضخیم. طالع. بخت. پهلوان آذربایجانی.
آراسا – (Arasa) سیار. بسیار گردش کننده.
آراستا – (Arasta) معصوم. بی گناه.
آراسیل – (Arasıl) موازی. پارالل.
آراش – (Araş) دو رگه. جستجو. کاوش.
آراشان – (Araşan) آب معدنی.
آراشما – (Araşma) جستجو. کاوش. خبرگیری.
آرال – (Aral) دریایی که میان کوهها باشد. دریاچه. میانه بالا. اتاق. میانه. جنگل. نیزار یا خارزار دور برکه ها. جزیره. رشته کوه. کوهی که مرز میان اروپا و آسیاست.
آرالاش – (Aralaş) متمرکز. پشته. انبوه. مخلوط. نیمه. جسمی شامل دو یا چند ماده ناهمگون و قابل جداسازی به روشهای مکانیکی. دو حالت متفاوت. دخالت.
آراما – (Arama) تحقیق. کاوش.
آرامان – (Araman) سمبل پاکی. مرد پاکیزه. هوس.
آران – (Aran) جای گرم. دشت. هموار. قشلاق. طویله اسب. آخور. ناحیهای در میان رودهای کور و ارس. در اغلب منابع جغرافیایی به صورت ارّان و آلبان آمده است. نوعی مکتب فرش در قرهباغ. سیخهایی که برای صید در رهگذر وحوش نصب کنند. محوطهای که برای خوابگاه دواب سازند.
آرانتا – (Aranta) بسیار جستجو کننده.
آراوان – (Aravan) فلاخن. تیرکمان مخصوص بچه ها برای زدن پرنده. خاک انداز.
آرایان – (Arayan) بررسی کننده. کنترلچی.
آرباس – (Arbas) مرد بسیار قوی.
آربان – (Arban) سعادت. کامروایی.
آربای – (Arbay) آر+بیگ. دلاور و بلندپایه. حاکم.
آربیل – (Arbil) آر+بیل. دلاور دانا.
آربین – (Arbin) زیاد. بسیار. ژرف. بیشمار.
آرتا – (Arta) مرتبه. رتبه. مقدس.
آرتابای – (Artabay) سپهسالار.
آرتات – (Artat) آشفته. خراب.
آرتاس – (Artas) آبشار.
آرتاش – (Artaş) همراه. دوست.(ناپ).
آرتالان – (Artalan) پس زمینه.
آرتام – (Artam) باارزش. رجحان. برتری. پایان. بهره.(ناپ).
آرتان – (Artan) افزایش یابنده. افزوده. زمان طلوع خورشید. خرابکار.
آرتوت – (Artut) ارمغان. هدیه.
آرتوم – (Artum) تلاشگر. با ارزش. برتری.(ناپ).
آرتون – (Artun) جدی. متین. باوقار. باوجدان. زیره (گیاه).
آرتیت – (Artıt) ارمغان. هدیه.
آرتیلان – (Artılan) زیاد شونده.
آرتیمان – (Artıman) سمبل زیادت.
آرتین – (Artın) معصوم. سرشار. بلور.
آرجان – (Arcan) پاک نهاد. دلاور. قوی هیکل. (ناپ).
آرچان – (Arçan) روشن. نورانی.
آرچیل – (Arçıl) پاکیزه. تمیز. خجالتی. آزرمگین.
آرچین – (Arçın) مأمور بلندپایه. کدخدا. کمان(ناپ).
آرخاداش – (Arxadaş) پشتیبان. دوست. حامی. به صورت «آرقداش» به همین معنا وارد لهجه های عراقی و لیبیایی زبان عربی شده است.
آرخاش – (Arxaş) پشت به پشت. هماهنگ. مداوم. جایی که باد آنجا را نگیرد.
آرخاما – (Arxama) رسیدگی.
آرخان – (Arxan) رهبر پاک. عقب. پس. طناب. سو. جهت. طرف. دور. بعید. نهایت.(ناپ)
آرخانا – (Arxana) آسوده خاطر. آب پنیر.
آرخاییش – (Arxayış) پشتوانه.
آرخایین – (Arxayın) مطمئن.
آردارا – (Ardara) ادامه. دوام. پستو. پیچیده. مبهم.
آرداش – (Ardaş) متوالی. پی در پی.
آرداشان – (Ardaşan) کنده ای که روی آن هیزم شکنند.
آردال – (Ardal) نایب قهرمان.
آردالا – (Ardala) درشت. بزرگ. پس و پیش. کیف آویزی بغلی. زنگ بزرگی که به آخرین شتر کاروان بندند.
آردالان – (Ardalan)
نوع مطلب :
برچسب ها :
شاهسون قم، ایل شاهسون ساوه، بزرگان ایل شاهسون، ایل شاهسون بغدادی، ایل شاهسون، شاهسون های فارس، شاهسون مغان،
لینک های مرتبط :